..::: عاشقونه های ما دوتا :::..
وقـتی یـه چـیــزی بـهـت میـگـه حـــرصـت دراد.. بـرمـیگــردی و بـا اخـــم نـگاش میـکـنی و یــه ضــربـه مـیـزنی بـه بـازوش کـه بـگی خـیلی بـدی... امــا تنـهـا کاری که اون مـیکنـه یـه لبـخـنـد مـیـزنـه و مـیگـه : زدی؟!...مـنــو زدی؟بـاشه...! قـهــر مـیکـنـه و روشـو بـرمـیگـردونـه ... اونـجــاس کـه دلـت میـگیـره... اسـمشـو بـا تـمــام عـشـق صــدا میـکـنی دسـتـاتـو میـگیـره و میـگـه جــونـم؟ شــوخی کــردمــو مـیـبرتـت تـو آغـوشـش.... چـشـاتــو میـبنـدی و دلــت آروم میـگـیـره!!! اونـجــاس کــه مـیگی خــدایــا ازم نـگـیـرش. خدایا محمدرضامو ازم نگیر
نظرات شما عزیزان:
:- ((:- ((
پاسخ:چشم اومدم
ترس از نبودنت همه ی لحظه های قشنگ بودنت رو برام نابود میکرد
من با بودت نابود بودم چه برسه به نبودت !!!
پاسخ:قشنگ بود
پاسخ:مرسی سرزدی
عاشقـــانه نیست
آمرانه است!
دوسـتــم بـــدار ...! (ینی منظورم اینه که دوستش بدار )
پاسخ:کی محمد؟یامن؟
پاسخ:خخخ اوهو اومدم
ازم نگیرش
پاسخ:عاشقتماااااااااا
پاسخ:
من بیشتراااااااااااااااااا